نویسنده: کلودژیلیو
ترجمه و نقد: سید محمّد موسوی مقدم (1)


 

3ــ4.نقد و بررسی ‌«شیعه بودن علمای برجسته امامیّه «سید شریف رضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی»

نویسنده مقاله، کتاب «حقائق التأویل فی متشابه التنزیل» اثر سید شریف رضی (م 406 ق) را از تفاسیر معتزله دانسته و شیخ طوسی (م 460 ق) و شیخ طبرسی (م 548 ق) را نیز از مفسّران شیعی معتزلی معرّفی می نماید، در حالی که ایشان توجّه نکرده اند که:
1ــ در جهان اسلام، سه جریان عمده کلامی وجود دارد: نخست، جریان کلامی اشاعره؛ دوّم، جریان کلامی معتزله؛ سوّم، جریان کلامی شیعه.
جریان سوّم هر چند با جریان معتزلی در مورد برخی مسائل، مانند« اصل عقل گرایی»، «مسأله رؤیت» و ... تشابه دارند، امّا هر کدام جریان مستقلّی هستند و ویژگی های خاصّ خود را دارند؛ برای مثال، شیعه به استمرار نبوّت در امامت معتقد است، ولی معتزلیان با این عقیده مهمّ کلامی شیعه همراه نیستند؛ یا معتزله «منزله بین المنزلتین» را قبول دارند که مورد پذیرش کلام شیعی نیست.(2)
2ــ منشأ پیدایش شیعه از زمان پیامبر (ص) و به صورت محسوس دوران امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است و شیعه اصول عقاید خود را از علی (ع)، سپس امام حسن (ع) و امام حسین (ع) گرفته است، در حالی که در آن عصر،‌ هنوز واصل بن عطا متولّد نشده بود.
3ــ اصول عقاید شیعه عبارتند از: توحید، عدل،‌ نبوّت، امامت و معاد؛ و اصول عقاید معتزله عبارتند از: توحید، عدل، وعد و وعید، امر به معروف و نهی از منکر و منزلة‌ بین المنزلتین؛ این دو مذهب کلامی فقط در توحید و عدل موافق اند. پس چگونه شیعه ــ از جمله سید شریف رضی (ره) ــ می تواند معتزلی باشد و چگونه عقیده به امامت با عدم اعتقاد
به امامت جمع می شود؟
4ــ با نگاهی به تاریخ درخشان تشیّع، باید اذعان کرد که شیعه از اوایل قرن دوّم، متکلّمانی همچون عیسی بن روضه، علیّ بن اسماعیل بن میثم تمّار بغدادی، ابوجعفر محمّد بن علی بن نعمان و هشام بن حکم داشته است. (سبحانی، 45/4) ابن ندیم در مورد علی بن اسماعیل بن میثم تمّار می گوید: «او نخستین کسی است که در مذهب امامیّه بحث کلامی کرد... او کتاب هایی به نام های «الامامة» و «الاستحقاق» نوشته است». (ابن ندیم، 223؛ سبحانی، 45/4).
احمد امین درباره هشام بن حکم می گوید: «او بزرگ ترین شخصیّت شیعه در علم کلام بود، در جدل و مناظره قوی و نیرومند بود و با معتزله مناظره می کرد». (سبحانی، 46/4) شیعه برخلاف تصوّر ذهبی، کتاب هایی در ردّ معتزله نوشته است؛ برای مثال، محمدبن عبدالرحمن بن قبّه کتابی به نام «الردّ علی الجبّائی» نوشته است. همچنین حسن بن مولی نوبختی، ردودی بر معتزله نوشته است. شیخ مفید نیز قسمتی از کتاب های معتزله را نقد کرده است و همچنین سید شریف رضی که ذهبی او را از معتزله می داند، آخرین جلد کتاب قاضی عبدالجبّار را نقض کرده که به نام «الشافی فی الامامة» چاپ شده است. (‌سبحانی، 47/4) تنها ملاحظه کتاب «اوائل المقالات» شیخ مفید ما را به تفاوت های جوهری این دو مکتب کلامی آشنا می سازد. اینک مواردی را که مرحوم مفید در این کتاب یادآور شده می آوریم.
الف)برخلاف معتزله، امامیّه اتفاق نظر دارند که جاودانگی در آتش، از آن کفّار است. مؤمن مرتکب گناه کبیره در آتش، جاودانه نخواهد بود.
ب)برخلاف معتزله، امامیّه شفاعت را از آن مرتکبان کبیره می دانند، امّا معتزله آن را برای مطیعان می دانند و نتیجه آن را ترفیع مرتبه می شمارند.
ج)امامیّه می گویند مرتکب کبیره از اهل معرفت، مؤمن فاسق است و معتزله او را در منزلتی میان کفر و ایمان جای می دهند.
د)امامیّه می گویند پذیرفتن توبه بر خدا واجب نیست، بلکه آن را از طریق تفضّل می پذیرد، در حالی که معتزله می گویند اثر توبه در اسقاط عقاب ضروری است، نه تفضّلی.
ه)برخلاف معتزله، امامیّه می گویند پیامبران از فرشتگان برترند.
و)امامیّه می گویند انسان نه مجبور است و نه وانهاده شده (لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین)، امّا معتزله برخلاف آن می گویند و قائل به تفویض اند.
ز)برخلاف معتزله، امامیّه می گویند لفظ «بداء» بر خدا اطلاق می شود.
ح)برخلاف معتزله، امامیّه به رجعت و نیز به اینکه نیاکان رسول اکرم (ص)‌ از آدم (ع) تا عبدالله، مؤمن و موحّد بودند، اعتقاد دارند. (‌سبحانی،49/4ــ 48).
شیخ مفید، این تفاوت ها را به سیزده مورد رسانده است؛ امّا تفاوت این دو گروه منحصر به این ها نیست، بلکه فرق های دیگری نیز وجود دارد. محمّد جواد مغنیه، تفاوت های دیگری را در کتاب خود «فصول فی الفلسفة الاسلامیة» (سبحانی، 49/4) یادآور شده است. همچنین هاشم معروف الحسنی کتابی تحت عنوان «الشیعة بین المعتزلة و الاشعریّة» (‌سبحانی، 49/4) نگاشته و تفاوت های شیعه را با این دو مکتب بیان کرده است.
5 ــ برای اثبات اثرپذیری شیخ طوسی یا طبرسی از معتزله، به چند چیز احتیاج است:
الف)اثبات مشابهت نظریّات؛ ب)اثبات تأثّر یکی از دیگری؛ ج)اقامه دلیل بر اینکه حتماً متأثّر، طبرسی است نه طرف دیگر.
توضیح اینکه اگر فرض کنیم نظریّات شیخ طوسی یا طبرسی و معتزله در بسیاری موارد تشابه دارد، آیا از همین مطلب می توان نتیجه گرفت که یکی تحت تأثیر دیگری بوده است؟ آیا امکان ندارد که دو گروه به طور جداگانه و بدون تماس با یکدیگر نظریّات مشابهی داشته باشد؟
حال اگر به نحوی ثابت شود که حتماً یکی بر دیگری اثر گذاشته است، از کجا معلوم می شود که طبرسی تحت تأثیر ایشان بوده است؟ آیا نمی شود احتمال داد که سران معتزله از کسانی متأثّر باشند که امامت تشیّع را عهده دار بوده اند؟ یعنی، شیخ طبرسی خود پیرو ائمّه خود باشد و سردسته های معتزله یا سایر آن ها نیز از ائمّه شیعه (ع) الهام گرفته باشند.
به فرض، اگر از روی مسامحه پذیرفتیم که بین نظریّات معتزله و شیخ طبرسی یا طوسی وجوه اشتراکی وجود دارد، این چه چیزی را ثابت می کند؟ یعنی، از اینجا می توان نتیجه گرفت که یک نقص آشکار در افکار طبرسی موجود است که وقتی ذهبی می خواهد، علوّ مقام علمی او را گوشزد کند، ناچار است بگوید: «مجمع صرف نظر از گرایش های شیعی و نظریّات اعتزالی، کتابی با عظمت در تفسیر است». (محمدحسین ذهبی، 113/2)
طبعاً، معنایش این است که او چون در محیطی اظهارنظر می کرده که از قبل، اعتقاد به تشیّع و نیز اعتزال نداشته اند، دیگر با خیال راحت و با معیار تعصّب مذهبی که در ایشان موجود بوده، به قضاوت پرداخته است. چه اشکالی دارد که شیخ طبرسی در بعضی موارد، چون تعصّبی نسبت به اشاعره و معتزله ندارد، گاهی نظرش با این و گاهی با آن از جهتی
مشابه شود و گاهی با هر دو مخالف باشد. بله، اگر دلیلی در دست بود که تمام نظریّات شیخ طبرسی با معتزله یکی است، جا داشت که با خود بگوییم شاید از ایشان اثر گرفته است. تازه، اگر هم ظنّ قوی بر اثرپذیری پیدا شود، منطق حکم می کند که برای حکم قطعی در این باره دلیل قطعی و روشنی ارائه شود.
6ــ شاید بتوان گفت نظر به اینکه عقاید معتزله به عقاید شیعه در مقایسه با اشاعره، در مسائلی نظیر «عدل الهی» و «حسن و قبح عقلی»، بسیار نزدیک تر است، در مقاطعی از تاریخ پاره ای از عالمان شیعی را معتزلی یاد کرده اند؛ امّا چنین اطلاقی حقیقی نبوده و با مسامحه صورت گرفته است؛ چرا که با مراجعه به کتاب های «ملل و نحل» (شهرستانی، 43/1؛ سبحانی، 109/1) یا منابع معتبر کلامی علمای شیعه همچون کتاب «ابحاث فی الملل و النحل» (سبحانی، 109/1) تألیف آیت الله جعفر سبحانی، آشکار می شود که معتزله در بسیاری از مطالب کلامی با فرقه ی امامیّه ــ چنانکه پیش از این به برخی از آن ها اشاره شد ــ اختلاف نظر اساسی دارند.
7ــ صرف همفکری و اشتراک دو مذهب در چند مسأله، دلیل بر یکی بودن دو مذهب نمی شود، بلکه در کنار موارد اشتراک، باید موارد اختلاف در اصول و فروع را نیز مورد توجه قرار داد؛ و الاّ اصلاً نباید به تعدّد مذاهب و حتّی ادیان گوناگون در عالم قائل شد.
8 ــ آیا صرف نقل قول توسّط یک مفسّر شیعه از برخی علمای معتزلی، دلیل بر اعتقاد ناقل به مذهب آن افراد است؟ لازمه این سخن، آن است که هیچ نویسنده ای حقّ نقل آرای علما و صاحب نظران دیگر مذاهب را به عنوان تأییدیّه نداشته باشد.
9ــ به نظر می رسد که «کلود ژیلیو» خودش مطالعاتی در این زمینه نداشته و این سخن را یا از «دایرة المعارف اسلام» لایدن گرفته است، زیرا آقای «اندرو ریپین» در مقاله «تفسیر» (3) خود، دقیقاً همین عبارت ها را راجع به این دو عالم بزرگوار شیعی نوشته است؛ و یا از کتاب هایی نظیر «التفسیر و المفسرون»‌ دکتر ذهبی ریشه گرفته باشد که قبل از آنان همین نسبت ها را به سید شریف رضی (ره) داده بود، (محمد حسین ذهبی، 402/1) در حالی که سید شریف رضی (ره) از علمای بزرگ شیعه امامیّه به شمار می رود. بنابراین، معتزلی دانستن عالمان بزرگ و برجسته شیعه همچون سید شریف رضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی، خلاف واقعیّت و دور از انصاف است.

3 ــ 5.نقد و بررسی «جایگاه تفسیر ابویوسف قزوینی»

البتّه این مطلبی که نویسنده مقاله درباره ابویوسف قزوینی بیان داشته اند، در برخی از منابع اهل سنّت پیرامون «تفسیر و مفسران» مانند «معجم المفسرین» (284/1ــ283) عادل نویهض، «طبقات المفسرین» (57 ــ 56) سیوطی و «طبقات المفسرین» (309/1ــ 308) داوودی آمده است؛ امّا اینکه نویسنده مقاله از تفسیر ابویوسف قزوینی به عنوان مهم ترین تفسیر معتزلی و مفصّل ترین تفسیر یاد کرده، جای شگفتی است، زیرا:
اوّلاً: اکثر منابع در باب «تفسیر و مفسران»‌از او چنین یاد نکرده اند و حتّی بسیاری از آنان نام او را هم مطرح نکرده اند؛ برای مثال، ذهبی در کتاب «التفسیر و المفسرون» کتاب های تفسیر معتزله را چنین نام می برد:
1.تنزیه القرآن عن المطاعن: القاضی عبدالجبّار (محمدحسین ذهبی،1 /389ــ401)
2.الکشّاف: الزمخشری (1 /429ــ483)
ثانیاً: در منابع شیعی نیز که در زمینه «تفسیر و مفسران» نگاشته شده است، نامی از این تفسیر به میان نیامده، تا چه رسد به اینکه مهم ترین تفسیر معتزله قلمداد شود؛ برای نمونه، آیت الله معرفت (ره) در کتاب «التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب» فقط از تفاسیر «متشابه القرآن» و «تنزیه القرآن عن المطاعن» قاضی عبدالجبّار و «الکشّاف» زمخشری، «معانی القرآن» واصل بن عطاء و «الجامع الکبیر فی التفسیر» علی بن عیسی رمّانی نام می برد؛ (معرفت، 389/1 و 420 و 424ــ423؛ 918/2ــ901؛ نویهض، 334/1؛ 570/2 و 717؛ داوودی، 358/2ــ357 و 192ــ191) و نیز آیت الله سبحانی در جلد چهارم کتاب گرانسنگ «فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی» ‌خود، آنجا که به تفصیل درباره مذهب اعتزال سخن می گوید و مشایخ، پیشگامان و دانشمندان معتزله را برمی شمرد، هیچ نامی از ابویوسف قزوینی نمی برد و ذیل عنوان «آثار به جا مانده از معتزله» نیز اثری از تفسیر ابویوسف قزوینی به چشم نمی خورد. ایشان تنها از کتاب های «متشابه القرآن» و «تنزیه القرآن عن المطاعن» قاضی عبدالجبّار و «تفسیر الکشّاف» زمخشری نام می برد. (سبحانی، 294/4ــ243).
ثالثاً: با توجّه به مطالب مذکور و سخنان بزرگان در این زمینه، باید گفت که تفاسیر «الکشّاف» زمخشری و «تنزیه القرآن عن المطاعن» قاضی عبدالجبّار، مهم ترین تفاسیر معتزله محسوب می شوند.

3ــ6.نقد و بررسی «جایگاه بزرگ ترین تفاسیر روایی شیعه»

اندرو ریپین، تفسیر «‌ابوالفتوح رازی»‌ را بزرگ ترین تفسیر روایی شیعه معرّفی می کند،
در حالی که بزرگ ترین تفاسیر روایی شیعه را تفسیر «عیّاشی»، «البرهان» محدّث بحرانی، «نورالثقلین» عروسی حویزی و تفسیر «صافی» فیض کاشانی تشکیل می دهند و تفسیر «ابوالفتوح رازی» تقریباً ترجمه فارسی تفسیر «تبیان» شیخ طوسی (‌البتّه با اضافاتی از طرف مرحوم ابوالفتوح رازی) است و شیوه تفسیری این دو اجتهادی است، نه روایی محض؛ (معرفت، 856 ــ 849 و 872 ــ863؛ ایازی، 41ــ 39 و 44ــ 43؛ رضایی اصفهانی، 172؛ مؤدب، 302ــ 299) و این مطلبی است که با اندک دقّت در تفسیرهای فوق روشن می شود.

4.نتیجه گیری

1ــ هیچ یک از معاجم، قاموس ها، فرهنگ های لغت عرب و منابع علوم قرآنی ریشه ای غیرعربی برای واژه ی «تفسیر» قائل نشده اند، بلکه به عربی بودن آن تصریح کرده اند؛ مانند راغب اصفهانی در «مفردات».
2ــ معنای اصطلاحی «تفسیر» در طول تاریخ علوم اسلامی در میان علوم عقلی و نظری و احیاناً علوم تجربی دارای معنای خاصّی بوده و غالباً به مفهوم شرح و گزارش کتاب های علمی، فلسفی، یونانی، طبّی و یا گزارش ترجمه های عربی کتاب های ارسطو و دیگر فلاسفه به کار می رفته است، امّا واژه ‌«تفسیر» در میان علوم نقلی، منحصراً در شرح و کشف معانی قرآن و گزارش لغات و تعابیر آن استعمال می شود.
3ــ باید اذعان داشت که تشیّع کلبی ریشه دار بوده است، چنانکه ثقة الاسلام کلینی سرگذشت تشیّع او را می آورد و می گوید: «همواره با دوستی و محبّت اهل بیت (ع) می زیست تا بدرود حیات گفت». ضمن اینکه تهمت غلوّ در تشیّع که به او نسبت داده اند، اساسی ندارد و تنها برای خدشه دار کردن شهرت و مقام شامخ علمی او چنین تهمتی ساخته اند.
4ــ با توجّه به دلایل زیر، معتزلی دانستن عالمان بزرگ و برجسته شیعه همچون سید شریف رضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی، خلاف واقعیّت و دور از انصاف است:
ــ شیعه و معتزله دو جریان کلامی مستقل در جهان اسلام محسوب می شوند که هر یک ویژگی های خاصّ خود را دارند؛
ــ منشأ پیدایش تشیّع از زمان پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) بوده، در حالی که در آن عصر هنوز واصل بن عطا متولّد نشده بود؛
ــ اصول عقاید شیعه با معتزله تفاوت های اساسی دارند؛
ــ اثرپذیری شیخ طوسی و شیخ طبرسی از معتزله قابل اثبات نیست؛
ــ صرف همفکری و اشتراک دو مذهب در چند مسأله، دلیل بر یکی بودن دو مذهب نمی شود؛
ــ صرف نقل قول توسّط یک مفسر شیعه از برخی علمای معتزله، دلیل بر اعتقاد ناقل به مذهب آن افراد نیست.
5 ــ برشمردن تفسیر ابویوسف قزوینی به عنوان مهم ترین تفسیر معتزلی، به اعتراف علمای اهل سنّت و شیعه به دور از واقعیّت است؛ و این تفاسیر «الکشّاف» زمخشری و «تنزیه القرآن عن المطاعن» قاضی عبدالجبّار هستند که مهم ترین تفاسیر معتزله محسوب می شوند.
6ــ برشمردن تفسیر ابوالفتوح رازی به عنوان بزرگ ترین تفسیر روایی شیعه صحیح نیست، بلکه بزرگ ترین تفاسیر روایی شیعه را تفسیر «عیاشی»، «البرهان» محدّث بحرانی، «نورالثقلین» عروسی حویزی و تفسیر «صافی» ‌فیض کاشانی تشکیل می دهند.

الف)منابع فارسی و عربی
1.القرآن الکریم، ترجمه محمّدمهدی فولادوند. قم: انتشارات دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1380ش، چ اوّل.
2.ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین احمدبن علی. تهذیب التهذیب. بیروت: دار صادر، 1325ق.
3.ابن سعد، محمد. الطبقات الکبری. لیدن: [بی نا]، 1322ق.
4.ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست. بیروت: دارالمعرفة، 1415ق.
5.ایازی، سیدمحمّدعلی. سیر تطوّر تفاسیر شیعه. تهران: ‌مؤسسه نمایشگاه های فرهنگی ایران، 1373ش، چ اوّل.
6.حجتی، سید محمّدباقر. سه مقاله در تاریخ، تفسیر و نحو. تهران: بنیاد قرآن، 1360ش، چ اوّل.
7.داوودی، شمس الدین محمّدبن علی بن احمد. طبقات المفسرین. بیروت: دارالکتب العلمیة، 1403ق، چ اوّل.
8.ذهبی، محمّدحسین. التفسیر و المفسرون. بیروت: دار القلم، [بی تا]، چ اوّل.
9.رازی (‌فخر رازی)، فخرالدین. تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب). تهران: دارالکتب العلمیة، [ بی تا]، چ دوّم.
10.راغب اصفهانی، ابی القاسم حسین بن محمد بن مفضّل. مقدّمه جامع التفاسیر. با تحقیق و تعلیق دکتر احمد حسن فرحات. کویت: دارالدعوة، 1405ق، چ اوّل.
11.رضایی اصفهانی، محمّدعلی. منطق تفسیر قرآن 2 (روش ها و گرایش های تفسیری) قم: انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش، چ دوّم.
12.زمخشری، ابی القاسم محمود بن عمر. الکشّاف عن حقایق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التنزیل. تصحیح محمّد عبدالسلام شاهین. بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415ق، چ اوّل.
13.سبحانی، جعفر. ابحاث فی الملل و النحل. قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1408ق.
14.سبحانی، جعفر. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی. قم: انتشارات توحید، 1373ش، چ اوّل.
15.سیوطی، جلال الدین، عبدالرحمن بن ابی بکر. طبقات المفسرین. بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی تا].
16.شواخ، علی شواخ اسحاق. معجم مصنّفات القرآن الکریم. ریاض: دارالرّفاعی، 1440ق، چ اوّل.
17.شهرستانی، ابوالفتح محمّدبن عبدالکریم، الملل و النحل. بیروت: دارالمعرفة، [بی تا].
18.طبرسی، فضل بن حسن. مجمع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1415ق، چ اوّل.
19.کلینی، محمّدبن یعقوب. الکافی (الاصول من الکافی). با تصحیح و تعلیقه علی اکبر غفّاری. تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1375ش، چ ششم.
20.کلینی، محمّدبن یعقوب. الکافی (الفروع من الکافی). با تصحیح و تعلیقه علی اکبر غفّاری. تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1375ش، چ چهارم.
21.مؤدّب، سید رضا. روش های تفسیر قرآن (ویرایش دوّم). قم: انتشارات دانشگاه قم، 1385ش، چ اوّل.
22.معرفت، محمّدهادی. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب. مشهد: الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیة، 1425ق، چ دوّم.
23.نویهض، عادل. معجم المفسرین من صدر الاسلام حتّی العصر الحاضر. با مقدّمه شیخ حسن خالد. بیروت: مؤسسة نویهض الثقافیة، 1409ق، چ سوم.
29.Gibb,H.A.R.,J.H.Kramer`s,E.Levi-Provencal, J.Schacht,eds., The Encyclopaedia of Islam,Leiden:E.J.Brill,1986.
30.McAuliffe,Jane Dammen,ed.,Encyclopaedia of the Quran,Leiden-Boston:Bill,2000.

پی نوشت ها :

1.عضو هیئت علمی پردیس قم دانشگاه تهران
نشانی الکترونیکی:mosavi@quran.ac.ir
*تاریخ دریافت مقاله: 1389/8/25
*تاریخ پذیرش مقاله: 1389/9/26
2.برای آگاهی بیشتر از دیدگاه های شیعه، معتزله و اشاعره، به کتاب های کلامی مانند‌ «شرح تجرید» اثر خواجه نصیر، «شرح مواقف» اثر ایجی، «اوائل المقالات» اثر شیخ مفید و ... مراجعه کنید.
3. Encyclopaedia of Islam (دایرة‌المعارف اسلام، 83/12).

منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 8.